راهبردهای ما در روابط شامل جنگ، گریز و گفتگو است. ما در زندگی با مسائل مختلفی رو به رو میشویم و به تبع این موقعیتها، واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهیم. در روابطمان گاه از استراتژی جنگ استفاده میکنیم و به طرف مقابلمان حمله میکنیم و با پرخاشگری واکنش نشان میدهیم. گاه فرار را ترجیح میدهیم و از این موضع در روابط خود استفاده میکنیم و گاه با قاطعیت به گفتگو میپردازیم. هنر گفتگو در روابط، به پیشبرد رابطه کمک میکند. اما گاه استفاده از این استراتژی برایمان سخت میشود و ترجیح میدهیم از استراتژیهای نابالغانه در روابطمان استفاده کنیم.
قاطعیت و درونیات ما
برای همه ما رخ داده است در مواقعی که با قاطعیت با موقعیت برخورد میکنیم، بعد درگیر احساسات متعارضی میشویم. با گفتن نه، احساس گناه درگیرمان میکند و با گفتن بله از خودمان متنفر میشویم و به خود حمله میکنیم و خود را زیر بار سرزنش نابود میکنیم که چرا حرف دلمان را نزدیم. گاه هراس از احساساتمان ما را از قاطعیت داشتن در روابط دور میکند.
در چنین مواقعی، دلمان چیزی میخواهد و دیگران انتظار دیگری دارند. بحران و تعارض، طوفانی درونمان برپا میکند. از طرفی میخواهید کار مورد علاقه تان را انجام دهید و از طرف دیگر میترسید دوستتان، شریک عاطفیتان، والدینتان مهر تایید به کار شما نزند و در روابطتتان خدشه وارد شود.
در گذشته چه تجربهای داشتهایم؟
وقتی شما سعی میکنید کار مورد علاقه تان را انجام دهید به سایرین اجازه میدهید تا به شما اضطراب و احساس گناه منتقل کنند و اینها احساساتی است که در دوران کودکی یاد گرفتهاید و وقتی کار مورد علاقه والدینتان را انجام ندادید، همین احساسات را تجربه کردید. مشکل از اینجا شروع میشود که عدم قاطعیت، به مرور افراد را بر ما مسلط میکند و در مسیر آموزش سلطهجویی بی چون و چرا، قبول میکنیم که دیگران باید با انتقال این احساسات روان ما را کنترل کنند. به این ترتیب، از برخورد جراتمندانه و با قاطعیت در موقعیتها فرار میکنیم. والدین در روابط با کودکانشان، با تکیه بر نقش خود به عنوان پدر، مادر، معلم، پرستار، الگو، تصمیم گیرنده، و یا داور در برابر کودک خود قد علم میکنند و کودکان به عنوان موجوداتی وابسته و نیازمند ظاهر میشوند و به دلیل ظرفیت روانی پایین فرمانبردار والدین میشوند.
از طرف دیگر، کودکان لوس و نازپرورده در سبک مدیریتی سهلگیرانه والدین با دنیایی سراسر تایید و آزادی رو به رو میشوند. وقتی وارد دنیای بیرون از حاشیه امن والدین میشوند، واقعیت برایشان تکاندهنده خواهد بود. ظرفیت روانی آنها سست است و با تلنگری فرو میریزد چون اصلا در حاشیه امن خانه و خانواده طعم ناکامی را نچشیدهاند. در نتیجه، به مرور جراتمندی و قاطعیت خود را از دست میدهند چون فقط در سایه امن والدین که ناکامی را تجربه نکردهاند، توانستند قاطعیت از خود نشان دهند.

الفبای قاطعیت
نیازی نیست دلیل بیاورید
گاه ما خودمان را ملزم میکنیم که برای هر رفتارمان دلیلی بیاوریم ولی آیا مجبوریم خود را وارد این بازی کنیم؟ مدام خود را برای سمت دیگر رابطه توضیح دادن فقط ما را تحلیل میبرد. مجبور نیستید با توضیح رفتار خود به دیگران، تصمیمگیری درباره ی درست یا نادرست بودن رفتارتان را به آنها بسپارید. البته دیگران میتوانند در مورد فعالیت شما نظر دهند اما این شما هستید که انتخاب میکنید بپذیرید یا نه. قضاوت نهایی با شماست که به این رفتارتان ادامه دهید یا در آن تجدید نظر کنید. بنابراین، اگر قاطعیت با شماست دیگران حق ندارند با تقاضای دلیل از شما، رفتار یا احساساتتان را تحت سلطه بگیرند.
عدم پذیرش مسئولیت حل مشکلات دیگران
ما مسئول یافتن رفاه، خوشبختی و موفقیت در زندگی خودمان هستیم و هرگر نمیتوانیم برای دیگری منجی باشیم. قهرمان زندگی دیگری بودن و اهمیت ندادن به زندگی خودمان، فقط ما را تحلیل می برد و منجر میشود روز به روز از خودمان دور و دورتر شویم.
ما می توانیم برای جلب رضایت طرف مقابل در رابطه، خواستههای او را بپذیریم و برای حل مشکلاتش به او کمک کنیم اما آیا میتوان خود را برای همیشه وقف دیگری کرد؟ با دیگران میتوان همدلی کرد اما زندگی به گونهای است که هر فردی مشکلاتش را خودش حل خواهد کرد. هر کسی باید مسئولیت مشکلاتش را بپذیرد و خود برای حل آن اقدام کند.
تغییر نظر: الفبای دیگری در قاطعیت
در این دنیا همه چیز در حال تغییر است حتی نظرات. وقتی ما نظری را اتخاذ میکنیم به معنی همیشگی بودن آن نظر نیست. شرایط تغییر میکند و وضعیت زندگی متغیر است. ظرفیت روانی افراد نیز ممکن است تغییر کند و پایبندی همیشگی به یک عقیده ممکن نیست. بسیاری از افراد تغییر یک عقیده را نمیتوانند تحمل کنند. کلا تغییر برای افراد اذیت کننده است و تمایل دارند از یک روتین زندگی پیروی کنند. خیلی از افراد تغییر نظرشان را کاری اشتباه میدانند اما آیا ماندن در یک تصمیم اشتباه درست است؟ قاطعیت به معنای پایبندی بیچون و چرا بر یک تصمیم نیست بلکه به معنای این است که اگر متوجه شدیم تصمیمان اشتباه است، مسئولیت آن را بپذیریم و با قاطعیت و شجاعانه آن را تغییر دهیم.
حق اشتباه
اشتباه کردن در زندگی جزئی لاینفک از زندگی ما محسوب میشود. ما با قاطعیت و شجاعانه حق داریم بگوییم اشتباه کردیم و تبعات این اشتباه را بپذیریم. اشتباه کردن یکی از واقعیات انسان بودن است. اگر به پذیرش این واقعیت توجه نکنیم، راه را برای سلطهجویی دیگران باز میکنیم. زیرا که نپذیرفتن حق اشتباه، ما را مجبور میکند در تصمیمی اشتباه بمانیم و در جا بزنیم و دیگران را به این سمت سوق دهیم که بر احساس و رفتار ما تسلط یابند. در روابطمان اگر این حق را برای خودمان قایل نشویم و به قدر کافی قاطعیت نداشته باشیم که بگوییم اشتباه کردیم، زیر بار سلطه جویی نابود خواهیم شد.
در روان نوشتهی بعد، به ادامهی الفبای قاطعیت خواهیم پرداخت. برای مطالعه بیشتر به این سایت مراجعه کنید.