در این نوشته، نگاهی دیگر بر پدیده وسواس خواهیم داشت. نگاهی که از نظر نویسنده نگاشته شده است و ممکن است کاملا علمی نباشد. پدیده وسواس، از جنبههای مختلفی تشکیل میشود و فردی که به آن دچار است بایستی در ابتدا برای تشخیص و سپس برای گرفتن کمک حرفهای اقدام کند.
وسواس چیست؟
از نامش پیداست که مدام در حال وسوسه کردن است. همه ما در زندگی خود دچارش شدهایم. درگیر موضوعاتی شدهایم که نمیتوانستیم از آنها رها شویم. وسواس فقط وقتی اختلال محسوب میشود که علائم آن در روابط، کنشوری تحصیلی و شغلی فرد اثر بگذارد و فرد در این حوزهها بهرهوری پایینی داشته باشد. بنابراین باید این نکته را به یاد داشته باشیم که با هر علامتی که در فرد مقابل میبینیم این اختلال را به او نسبت ندهیم.
در سوره ناس از خدا میخواهیم که ما را از شر “وسواس خناس” دور کند. خناس به معنای کسی است که جمع میشود و عقب میرود. وسواس خناس نیز شیطان وسوسه کنندهای است که وقتی نام خدا برده میشود عقبنشینی میکند و ازآنجاکه این امر غالباً با پنهان شدن توأم است این واژه به معنای «اختفاء» نیز آمده است. این شیطانی است که در درون ماست. ما را وسوسه میکند و برای اینکه از شر آن در آرامش باشیم باید کاری کنیم.
در ادامه توضیح میدهیم که چگونه برای اینکه از شر وسوسهها یا تنشهای ناشی از وسواس در امان بمانیم و آن را از خودمان دور کنیم دست به رفتارهای اجباری میزنیم. این رفتارها همانطور که گفته شد در لحظه، تنش حاصل از وسواس را کم میکنند ولی در طولانیمدت کمکی به رفع آن نمیکنند.
وسواس فکری چیست؟
از جنس فکر یا تصویر ذهنی است که بهزور به ذهن خود را میرساند. گاهی هم به شکل تکانه است. یعنی ما با برمیانگیزاند که کاری انجام دهیم. این فکر، تصویر ذهنی یا تکانه بهصورت مزاحم و تکرارشونده میآید. نمیتوانیم آن را سرکوب کنیم. از کنترل کردن آن عاجز شدهایم.
محتوای فکر، تصویر ذهنی یا تکانه در وسواس متفاوت است. ممکن است فردی محتوای وسواس کثیفی داشته باشد و مجبور شود برای رفع آن شست و شوی مداوم انجام دهد. فرد دیگری در ذهنش محتوای کفر بگذرد و در او تنش ایجاد کند. این فرد مجبور میشود برای رفع تنش کارهای دیگری انجام دهد. مثلاً به آدابی مانند خواندن نمازهای طولانی متوسل شود.

وسواس جبری چیست؟
فرد برای اینکه تنش حاصل از وسواس فکری رفع شود به رفتارهایی متوسل میشود. رفتارها ممکن است بهصورت ظاهری نمایان باشند. مانند مراجعی برای اینکه “مادرش نمیرد” مجبور بود از در حیاط خانه تا ساختمان را لیلی کند. یا اینکه پنهان باشد و رفتارهای ذهنی باشد مانند مراجعی که مجبور بود ده بار کلمه خاصی را در ذهنش بگوید تا از شر تنش حاصل از افکاری که در ذهنش میآمد رها شود.
دلیل تفاوت محتوای وسواسها در افراد مختلف چیست؟
زیر ساز سازمان روانی هر انسانی با ارثی که با تولد با خودش به دنیا میآورد به همراه تجارب کودکی و تعاملاتی که با افراد و محیط پیرامون داشته شکل میگیرد و تغییر میکند. بنابراین، بهاندازه و شدتی که افراد در این جنبهها باهم متفاوت هستند، محتوای وسواسها و متعاقباً جبرها باهم فرق میکنند. مثل مراجعی که در خانواده مذهبی بزرگشده که نجس و پاکی برای آنان بسیار مهم بوده و وسواس شستشو را برای “طاهر” شدن یا پاک شدن دارد. و مراجع دیگری که پدر شیمیدان داشته. پدر این مراجع اعتقاد داشته که هرچقدر همدستت را با آب بشویی مواد شیمیایی صابونی که به دستت مالیدی از بین نمیروند. مراجع برای از بین بردن “اثرات سمی” صابون زمان زیادی را پشت روشویی بگذراند.
علائمی که در ظاهر وسواس هستند ولی …
تصور کنید که اتومبیل خود را به کارواش بردهاید و بهجای یک کار نیمساعته، دو ساعت معطل ریزبینیهای شوینده ماشین شدید. انگار مجبور است تکتک قطرههای روی اتومبیل را که غیرقابلدسترس هستند پاک کند. به رفتارش که دقت کردید علائم جبری دیده میشد. و در کنارش از ظاهر فرد پیدا بود که مصرفکننده مواد است. گاهی افراد در پی مصرف مواد یا دارو و یا ابتلای به یک بیماری جسمی علائم وسواس فکری-جبری را بروز میدهند. در این صورت، علائم وسواس ثانویه هستند و بعد از علتی آمدهاند. بنابراین، باید برای درمان علت را مدنظر قرار دهیم تا علائم وسواس رفع شوند.
همچنین، ممکن است در کنار اختلال تیک علائم وسواس هم تجربه شوند. این مورد بایستی در حوزه تشخیص و درمان مدنظر قرار بگیرند.
آیا میدانید که وسواس دارید؟
اختلال وسواس فکری-جبری در سه نوع ظاهر میشود. به نسبت بینشی که فرد نسبت به علائمش دارد، به سه دسته بدون بینش، بینش ضعیف و بینش خوب یا مناسب تقسیم میشوند. فرد ممکن است از علائمش بسیار راضی باشد. مانند فردی که میگوید “من نمیدانم بقیه چطور زندگی میکنند. من خیلی تمیز هستم.” این افراد نهتنها از علائمشان آگاه نیستند بلکه نسبت به آنان افتخار هم میکنند.
هرچقدر که بینش فرد نسبت به علائمش کم باشد، بیشتر در قالب اختلالش فرو میرود. نسبت به درمان مقاومتر است. معمولاً این افراد با اعتراض اطرافیانش نسبت به شرایطی که با علائمش پیش میآورد به سمت درمان کشیده میشوند. وقتی بینش فرد نسبت به علائمش خوب باشد، یعنی میداند که رفتارهایی دارد که عذابآور و طاقتفرسا هستند. بنابراین، بیشتر احتمال دارد که با خواست خودش برای درمان بیاید. و درنهایت احتمال بهبودی نیز بالاتر میرود.
منبع برای مطالعه بیشتر: