وقتی فردی ما را دعوت به برقراری رابطه عاطفی میکند، در واقع ما را به دنیای خصوصیاش راه می دهد. این اجازهی ورود به دنیای درونی و خصوصی میتواند دلهرهآور باشد. از طرفی کشف فردی دیگر میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. از هیجان کشف طرف مقابل لبریز میشویم. در سایه ی این کشف، اضطراب را نیز تجربه میکنیم. چون طرف مقابل نیز میخواهد ما را کشف کند و او نیز مثل ما هم هیجانزده است و هم دلهره دارد.
در بستر رابطه عاطفی چه رخ میدهد؟
رابطه عاطفی جریانی پر فراز و نشیب است. چون در بستر این رابطه تنها عشق تجربه نمیشود. ما درگیر احساسات متعارض مختلفی در رابطه عاطفی میشویم. گاه از طرف مقابلمان خشمگین میشویم، گاه غمگین میشویم، گاه میترسیم، گاه احساس گناه سراغمان میآید، گاه متنفر میشویم و گاه عاشق. این احساسات مثبت و منفی را در بستر رابطه عاطفی تجربه میکنیم. اگر احساسات منفی را به رسمیت نشناسیم و انتظار داشته باشیم تنها احساسات مثبت را نسبت به محبوبمان تجربه کنیم، فقط خود را از رابطه عاطفی واقعی دور کردهایم. چون رابطه بستر تعارضات است و امکان ندارد در یک رابطه تنها احساس مثبت تجربه شود.
آیا در رابطه عاطفی فعلی، ردپایی از گذشته نیز وجود دارد؟
احتمالا در بستر رابطه عاطفی فعلی، احساسات خفتهای از گذشتهمان نیز وجود دارد. احساساتی که در بستر روابط قبلیمان با افراد مختلف تجربه کردیم و آن احساسات را به دلایل مختلف درون خودمان پنهان کردیم و اجازهی تجربه و بروز به آن ندادیم. این احساسات درون ما ذخیره شدند و حال در رابطه عاطفی فعلیمان به ناگاه خود را نشان میدهند. در این نقطه است که گاه از افراد درگیر رابطه میشنویم که مثل روز اول رابطهمان نیست، مثل روزهای اول عاشقش نیستم، مثل روزهای اول مرا به هیجان نمیآورد، مثل روزهای اول صمیمی نیستیم. در حالی که رابطه همان رابطه است و محبوبمان همان محبوب روزهای اول است تنها تفاوت این است که علاوه بر حس مثبت عشق، احساسات دیگری نیز دارند خود را نشان میدهند.
ترس از وابستگی: سایهای بر رابطه عاطفی
گاه ما وارد رابطه نمیشویم، چون میترسیم وابسته شویم و وقتی وابسته شدیم ناگهان محبوبمان ما را رها کند و تنها بمانیم. این ترس، نمیگذارد پذیرای رابطه باشیم. حتی ممکن است وارد رابطه شویم اما بعد به دلیل ترس از رها شدن، خودمان زودتر رابطه عاطفی را قطع کنیم تا با تجربه فقدانش روبهرو نشویم.
ترس از رها شدن: سایه دیگری بر رابطه عاطفی
از دست دادنها ما را تنها میکند. در هر تجربه از دست دادنی حفرهای درون ما ایجاد میشود و در ابتدای هر فقدانی بخشی از ما گم میشود. اما گاهی اوقات ترس از دست دادن، مثل موریانهای بر جانمان میافتد و اجازه نمیدهد از روزهای با هم بودنمان لذت ببریم. ترس از دست دادنها در رابطه عاطفی، ابهامی خودخواسته میشود که ما را در تعارض لذت بردن از حال و ترس از آینده نگه داشته است. اگر از دستش بدهم، چه بر سر رابطه عاطفی من میآید؟ اگر مرا ترک کند چطور دوام بیاورم؟ اگر تنهایم گذاشت، تنهاییم را چطور پر کنم؟
زندگی را جهنم میکنید و بر زندگی از دست رفته خیالیتان سوگواری میکنید. نگرانی افراطی در مورد رفتنها و ترکشدن در رابطه، شما را در دریای اضطراب غرق میکند. این ترس، انرژی شما را تحلیل میبرد. انرژیتان به جای لذت بردن از رابطهای که در آن قرار دارید، صرف نگرانی پیرامون از دست دادن رابطه عاطفی میشود.
چسبیدن به طرف مقابل: راهی برای فرار از رها شدن
دنیا ناپایدار است. هر شروعی یک پایان دارد. در بستر رابطه عاطفی باید پذیرفت که رابطه تا اخر عمر ادامه نخواهد داشت حتی اگر همه چیز خوب پیش رود و ما برای هم ساخته شده باشیم، در نهایت مرگ ما را از هم جدا خواهد کرد.
هیچ چیز همیشگی نیست و موقت بودن دنیا، قانون دنیاست. تلاش ما برای از بین بردن این قانون، تلاشی محکوم به فناست. وارد شدن به این بازی فقط ما را ناکام تر و مضطرب تر میکند. این واقعیت شاید دردناک باشد اما مجبوریم بپذیریم که برای هر به دست آوردنی چیزی را از دست میدهیم. حتی برای داشتن یک رابطه عاطفی، باید روابط قبلی خود را قربانی کنیم و وارد تجربهی جدید شویم. انتخاب با ماست که این وضعیت را بپذیریم و یا با چیزی که محکوم به فناست بجنگیم و انرژی خود را تحلیل بریم.
سری به خود بزنیم
وقتی وارد رابطه عاطفی میشویم، برخی افراد این تفکر را دارند که طرف مقابلشان را تغییر دهند. بیشتر ما در انتظار تغییر رفتار افراد مهم زندگیمان مثل خواهر، برادر، پدر و مادرمان هستیم اما مسئله این است که ما فقط میتوانیم اگر بخواهیم خودمان، و نه دیگری، را تغییر دهیم. این تمایل در رابطه عاطفی نیز به چشم میخورد. در صورتی که رابطهای که با این هدف شروع شود رابطهی اصیلی نخواهد بود. تلاش برای تغییر طرف مقابل، فقط ما را از محبوبمان دور میکند.
تمرین کنیم سری به خودمان بزنیم و بر خودمان متمرکز باشیم تا اینکه مدام ذرهبین را به سوی طرف مقابلمان نگه داریم و موشکافانه او را در رابطه عاطفی بررسی کنیم. وقتی ذرهبین را در بستر رابطه به روی خودمان نگه داریم متوجه میشویم که خودمان به حد کافی ایراد و نقص داریم که دیگر فکر ما نمیتواند طرف مقابل را قضاوت کند. وقتی خودمان را بهتر بشناسیم و به ویژگیهایمان در بستر رابطه عاطفی آگاهتر باشیم، کمتر به طرف مقابلمان حمله میکنیم و صبورتر خواهیم شد و در سایه این صبوری به صمیمیت بیشتری در رابطهمان دست خواهیم یافت.
در قسمتهای بعد روان نوشته در مورد اشتباهاتی که ممکن است در بستر رابطه عاطفی با آن رو به رو شویم و باعث شویم صمیمت در رابطه کم شود، صحبت خواهیم کرد. با رواننوشته همراه باشید.
برای خواندن مطالب بیشتر در مورد روابط عاطفی به این سایت مراجعه کنید.